nane sarma

داستان شب یلدا (ننه سرما و پسرانش)

روزی روزگانی ننه سرما در یک شب زمستانی سرد به شهر ما امد، ننه سرما با موهای سفید همچون برفش درآسمان زندگی میکرد و دوتا پسر داشت، ننه سرما  هر وقت به زمین می اومد با خودش بچه هاش ر و هم می اورد. اسم یکی از پسراش چله بزرگه بود که هر وقت می اومد با خودش بارون و برف برامون هدیه می آورد و زمینارو آبیاری میکرد. اسم پسر کوچیکش چله کوچیک بود، چله کوچیکه عاشق برف و یخبندون بود و هر وقت که می اومد با خودش برف وکولاک و یخبندون می اورد.ننه سرما و پسرانش مالک فصل زمستون هستند. هر فصلی یه د استانی داره که  آنلاین شاپ تیکومو داستان هر فصلی رو برای شما عزیزان توی مجله تیکومو تعریف میکنه. پسرای ننه سرما پادشاهی زمین رو در فصل زمستون بعهده داشتند. چله بزرگه که مرد مهربونی بود، ازاول زمستون یعنی شب یلدا به زمین می اومد و تا 40 روز به زمین پادشاهی میکرد. توی این 40 روز آسمون ابری بود.گاهی بارون میبارید و گاهی برف و وقتی که 40 روز پادشاهیش به زمین تموم میشد، حکمرانی زمین رو میداد به چله کوچیکه. چله کوچیکه هم 20 روز به زمین می اومد و پادشاهی میکرد، چله کوچیکه خیلی شیطون بود و عاشق برف و یخبندون. یروز از روزای پادشاهیش اینقد برف و کوه یخ درست کرده که خودشم پشت کوه های یخی که درست کرده بود گیر افتاد. یهو خیلی ترسید و نا امید شد که مامان مهربونش، نه نه سرما پیداش کرد و با نفسای گرمش کوه های یخی ای  رو که خودش درست کرده بود رو آب کرد و پسرش رو ازپشت کوهای یخی نجات داد. حالا دیگه زمان پادشاهی  چله کوچیکه هم تمام شده بود و ننه سرما باید کم کم کوله بارشو جمع میکرد و با پسراش زمین رو ترک میکردند. چرا؟ چون عمو نوروز مهربون در راه بود و باید زمینو میسپرد به عمو نوروز. بله عزیزانم ما بعد از زمستون سرد و برفی، بهار سرسبز رو پیش رو داریم با یه داستان جالب از عمو نوروز که شب عید براتون تعریف میکنم.داستان ننه سرما و پسرانش رو بخاطر داشته باشید تا شب کریسمس داستان جدیدی رو براتون تعریف کنم و یادتون نره حتما حتما توی قرعه کشی جشنواره شب یلدای ما شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *